امام جواد (ع) نماد بخشندگی است، نماد کرامت تمام ساحتی است. کسانی میتوانند خود را با حضرت ایشان تعریف کنند و در شمار پیروان ایشان بدانند که در زندگی به بخشندگی نام بردار شوند. «یوم ندعو کل اناس بامامهم فمن اوتی کتابه بیمینه فاولئک یقرءون کتابهم ولا یظلمون فتیل؛ روزی که ما هر گروهی از مردم را با پیشوایشان (به پیشگاه حقیقت) میخوانیم، پس هرکس نامه عملش را به دست راست دهند، آنها نامه خود را قرائت کنند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد.»
بر این حقیقت تأکید دارد که در قیامت کسانی با امام خویش وارد محشر خواهند شد که در زندگی، پا جای پای آنان گذاشته باشند. یعنی ما زمانی میتوانیم امام جواد (ع) را باب الجواب دعاهای خود بدانیم که در زندگی به او اقتدا کرده باشیم. بنابراین، باید بخشندگی را، کرامت را، دادودهش را تمرین کنیم.
جامعهای که امامی، چون جواد (ع) دارد، حق ندارد در بیماری کین حقد و حسد دست وپا بزند. حق ندارد خیابانهایی داشته باشد که از عربده تندخویان آکنده باشد. حق ندارد... باید بر خود بلرزیم از افزایش آمار درگیری ها، از این نزاعهای خیابانی که حالت تنازع بقا میگیرد. ما انسانیم، اهل معرفتیم، ما را امامی است به نام جوادالائمه (ع) که بخشندگی را در ترازی عالی معنایی مجسم و سرمشقی موفق است.
ما بی الگو نیستیم که یک روز به درد بخوریم و دیگر روز پشت دیوار بمانیم. باید به سنت حسنه جوادالائمه (ع) رفتار کنیم. او اهل سخاوت بود. برخیها دست گشاده اش را تاب نمیآوردند و از در دیگر میخواستند عبورش دهند، اما امام رضا (ع) به این مهم تأکید فرمودند که: «به من خبر رسیده است که غلامان و خادمان بیت هرگاه سوار بر مرکب میشوی تا از خانه بیرون بروی، تو را از در کوچک خانه بیرون میبرند. این عمل ریشه در بخل آنان دارد تا از جانب تو به احدی خیر نرسد.
از تو میخواهم به حقی که به عنوان پدر و امام بر تو دارم، رفت وآمدت به جز از در بزرگ خانه نباشد، وقتی سوار مرکب میشوی، درهم و دینار همراهت باشد، احدی به تو عرض حاجت نکند به جز اینکه به او عطا کنی.» انگار میفرماید دریا را به کوچهای ببر که دستهای خشکیده فراوان و نگاههای منتظر پرشمار است. این فقط نامه امام رضا (ع) به امام جواد (ع) نیست، بلکه سرمشق امروز همه ما نیز هست.
دارندگی زمانی برازندگی میآورد که به دادودهش عادت کند، وگرنه دستهای بسته و روهای بسته و دلهای بسته اگر همه دنیا را هم داشته باشند، باز فقیرند و حتی حقیر. چون حقیر کسی نیست که به فقر دستش خالی است، بلکه دنیاداری است که توان بازکردن دست خود را نداشته باشد. او هم فقیر است و هم حقیر. شأن این دنیایی اش هم نگهبانی اموالی است که به ماترک تبدیل خواهد شد و برای وارثان خواهد ماند. در آخرت هم جایگاهش را خدا به عدالت تعیین خواهد کرد که به «فی اموالهم حق معلوم لسائل و المحروم» توجه نکرده است.